همنفس
یک نفس با ما نشستی خانه بوی گل گرفت...
اهل دانشگاهم دوستاني دارم بهتر از شمر و يزيد و اتاقي که در اين نزديکي است گاه گاهي هم مي نويسم تکليف چه خيالي، چه خيالي اهل دانشگاهم اوستاد از من پرسيد خوب يادم هست کم کمک دور شدم از آنجا و به دانشكده علم سرايت كردم چيزها ديدم در دانشگاه من كسي را ديدم ديدم اهل دانشگاهم! هذيانهاشان را مي فهمم من نديدم که کسي ترم آخر باشد من نمي خندم اگر دوست من مي افتد. من در اين دانشگاه خوب مي دانم استاد سايت و رايانه آن مال من است چه اهميت دارد، گاه اگر مي رويد خار بي نظمي ها و نگوييم که افتادن مفهوم بدي است! و نخوانيم کتابي که در آن فرمول نيست. و بدانيم اگر سلف نبود همگي مي مرديم! و نترسيم از حذف و نپرسيم کجاييم و چه کاري داريم و نپرسيم كه در قيمه چرا گوشت نبود كار ما نيست شناسايي مسئول غذا كار ما شايد اينست كه در مركز پانچ کار ما شايد اين است که در حسرت يک صندلي خالي، بد نگوييم به استاد اگر نمره تک آورديم. كار ما شايد اين است اهل دانشگاهم و خدايي كه مرا كرده جواب. خوب ميفهمم سهم آينده ي من بيكاريست من نميدانم كه چرا ميگويند چشم ها را بايد شست جور ديگر بايد ديد بايد از آدم دانا ترسيد! وبه آنها فهماند كه من اينجا فهم را فهميدم من به گور پدر علم و هنر خنديدم اهل دانشگاهم من به آغاز امتحان نزديکم نمره ها را زده اند ۵ پيدا بود و ۱۰ من به اندازه يک اپسيلون چه خيالي که اميدي عبث است درس بايد خواند، حفظ بايد کرد نمره هاي اندک آه .... بچه ها در حسرت حسرت پاس همان درسي که باز هم افتاده اند جمعيت انبوه است و بسي جالب بود که کسي مي خندد ! اي دريغ از من نديدم آ ه ...... من به يک نمره ۱۰ خشنودم درس بايد خواند، حفظ بايد کرد من نمي دانم که من نمي دانم که چرا ميگويند اهل دانشگاه
نظرات شما عزیزان:
روزگارم خوش نيست
ژتوني دارم
خرده پولي
سر سوزن هوشي.
هم چو من مشروط
پشت آن کوه بلند.
اهل دانشگاهم
پيشه ام گپ زدن است
مي سپارم به شما
تا به يک نمره ناقابل بيست كه در آن زندانيست
دلتان زنده شود
خوب مي دانم گپ زدن بيهودست
دانشم کم عمق است
خر زدن بيهودست.
قبله ام آموزش
جانمازم جزوه
مُهرم ميز
عشق از پنجره ها مي گيرم
همه ذرات وجودم متبلور شده است.
درسهايم را وقتي مي خوانم
که خروس مي کشد خميازه
مرغ و ماهي خوابند.
چند نمره مي خواهي از من؟
من از او پرسيدم
دل خوش سيري چند؟
مدرسه محفل آزادي بود.
درس ها را آن روز حفظ مي کردم در خواب
امتحان چيزي بود مثل آب خوردن.
درس بي رنجش مي خواندم.
نمره بي خواهش مي آوردم.
تا معلم جوک مي گفت همه غش مي کرديم
و کلاسم زيبا بود و معلم حوصله داشت.
درس خواندن آن روز مثل يک بازي بود.
بار خود را بستم.
عاقبت رفتم دانشگاه
به محيط خس آموزش
رفتم از پله دانشکده بالا
بارها افتادم.
من گدايي ديدم در آخر ترم
در به در مي گشت
يک نمره قبولي مي خواست
از داشتن يک نمره ده
دم در پشتک مي زد
در دانشگاه اتوبوسي ديدم يک عدد صندلي خالي داشت.
دختري ديدم که به ترمينال نفرين مي کرد.
اتوبوسي ديدم پر از دانشجو و چه سنگين مي رفت.
اتوبوسي ديدم که کسي از روزنه پنجره مي گفت «کمک»!
سفر سبز چمن تا کوکو
بارش اشک پس از نمره تک
جنگ آموزش با دانشجو
جنگ دانشجويان سر ته ديگ غذا
جنگ نقليه با جمعيت منتظران
حمله درس به مُخ
حذف يک واحد به فرماندهي رايانه
فتح يک ترم به دست ترميم،
قتل يک نمره به دست استاد
مثل يک لبخند در آخر ترم
همه جا را ديدم
اما نيستم دانشجو.
کارت من گمشده است.
من به مشروط شدن نزديکم
آشنا هستم با سرنوشت همه ي همسفران
نبضشان را مي گيرم
من نديدم هرگز يک نمره بيست
من در اين دانشگاه چقدر مضطربم
من به يک نمره ناقابل ده خشنودم
و به يک مدرک قناعت دارم.
و نمي خندم اگر موي سرم مي ريزد
در سراشيب كسالت هستم
كي كوئيز مي گيرد
اتوبوس کي مي آيد
خوب مي دانم برگه حذف کجاست
هر کجا هستم باشم
تريا، نقليه، دانشكده از آن من است
رختها را بکنيم
پي ورزش برويم
توپ در يک قدمي است
و بدانيم اگر جزوه استاد نبود همه مي افتاديم!
و بدانيم اگر حذف نبود مي مانديم.
اگر بود چرا يخ زده بود
كار ما نيست شناسايي بي نظمي ها
كار ما نيست شناسايي هردمبيلي!
كار ما نيست جواب غلطي تحميلي
پي اصلاح خطاها برويم
پيوسته شناور باشيم.
كه مدرک در دست
فرم بيگاري يک شركت بيپيكر را
پر بكنيم
رشته ام علافيست
جيبهايم خالي ست
پدري دارم
حسرتش يک شب خواب!
دوستاني همه از دم ناباب
مرد تاجر خوب است و مهندس بيكار
وچرا در وسط سفره ما مدرک نيست!
بايد از قيمت دانش ناليد!
روزگارم در شک نيست
گاهگاهي واحدي مي افتم
تا به قول اساتيد قوي پايه شوم
جزوه ها مي گيرم تا که زيراکس بزنم
درس بايد خواند، حفظ بايد کرد
۲ پيدا بود و يکي هم ۱۱
آرزو ميکردم که ۱۲ ترمه شوم
بچه ها پخش و پلا
در همه جاي حياط
بوي مشروطي ها
يک نفر مي گريد.....
پاس يک واحد درس !
کسي را که خجالت بکشد
يا يک اوستادي که ؛ نمره دهد مجاني
اين شبانه با روزانه
چه تفاوتها دارد
درس بايد خواند، حفظ بايد کرد.
روزگارم بد نيست
خنده را مي فهمم
و هزاران جوک مي پرانم در راه
سايتها را مي خوانم
جزوه ها را مي بندم
و به فردا مي خندم...
شاد بودن ذاتي است
من به يک خنده تو دلشادم
» سخنی با دوست....
» مارگارت مید پر مخاطب ترین مردم شناس امریکایی
» راهکارهای مقابله با مشکلات روانی ناشی از بیماری های مزمن
» همینجوری....
» نا پیدا..........
» اولین کنگره روانشناسی اجتماعی ایران
» سومین کنگره سراسری هنردرمانی
» چهارمین کنگره انجمن روانشناسی ایران
» سومین کنگره سراسری پژوهش های روانشناسی بالینی
» خسته تر از همیشه...
» خداوندا.....
» تفاوتهاي اس ام اس خانم ها و آقایان
» این گونه نگاه کنیم...
» چرا جادوگران را به آتش می انداختند ؟!
» می خواستند سرش را ببرند...
» نتيجه ارتباط نا مشروع....
Design By : ParsSkin.Com |